سلام آقای همسر مهربونم .
راستشو بخوای همونجوری که خودت می دونی این روزا زیاد دل و دماغ ندارم
دوری دیگه طاقتمو بریده .
فقط اومدم بگم خیلی دوستت دارم .
امروز صبح بعد از بگو مگوی خیلی کوچولو با آقای همسر
اونم سر یه چیزی که به خاطر دیگران بود
دوباره فهمیدم
برای هزار و هزارمین بار فهمیدم که چقدر
مرد زندگیمو دوست دارم
و به داشتنش افتخار می کنم .
همسر مهربون من بهترین مرد دنیاست !
عزیزم عاشقتم .
سلام. خوبین همه ؟
متاسفانه نشد من و همسرم کنار هم آپ کنیم آخه همه برنامه هامون به هم خورد .
خواهرم امتحان داشت واسه دیپلم آرایشگری به همین خاطر مجبور شدیم برنامه هامون
رو یه کم تغییر بدیم من باید می رفتم واسش مدل میشدم .
۵ شنبه که رسیدم با آقای همسر اومدیم خونه ما و ناهار رو دست پخت خوشمزه ی مامان
رو نوش جون کردیم اخه از قبل گفته بودم برامون کباب تاوه ای درست کنه .
عصری بعد اینکه همسری یه کم استراحت کرد آماده شدیم و رفتیم بیرون .
خیلی خیلی خوش گذشت
آقای همسر برام باقالی خرید آخه خیلی باقالی دوست دارم .
کلی خرید کردیم و یه سفره خونه ی خوشکلم رفتیم .
اونجام خیلی خوش گذشت جاتون خالی ...
آقای همسر برام یه گردنبند با گوشواره مروارید خرید خیلی زیباست هر کی دید خوشش اومد .
شام خونه آقای همسر بودیم .
تازه رفتیم نی نی کوچولوی دختر داییش که تازه به دنیا اومده دیدیو خیلی ناز بود .
دلم می خواست بغلش کنم اما اینقدر کوچولو بود ترسیدم .
جمعه ناهارم اونجا بودیم .
کلی با آقای همسرو فامیلاشون که اونجا بودن گفتیم و خندیدیم
هیچکس دوست نداشت که بیام خونه مخصوصا پدر شوهرم می گفت کم موندی
می گفتن باید بیشتر بمونی اما نمیشد آخه ...
.
.
.
.
خیلی خیلی کنار همسر مهربونم خوش گذشت .
الهی فداش بشم اینقدر خوب و مهربونه طاقت دوریشو ندارم .
وای خدایا دلتنگیامو ببین !
از فردا دوباره از هم دور میشیم .
.
.
.
.
آقای همسر عزیزم بانو مثل همیشه دلش تو رو می خواد
بانو حسابی دلتنگت شده
بانو رو هر لحظه به یاد داشته باش
چون قلبش به عشق تو می تپه !
.
.
.
امروز خیلی خسته شدم می خوام زودی برم لالا کنم
سلاااااااااااااااااااااام به همه دوستای خوبمون .
امروز با اینکه دو شیفت بودم و کلی خسته اما فکر فردا خستگی مو در می کنه
فردا با کلی احساس عشقولی میرم پیش آقای همسر ...
البته کوتاه چون نمی تونم زیاد تعطیل کنم .
خیلی خیلی خوشحالم ...
.
.
.
.
آقای همسر مهربونم فردا میام پیشت تا روی ماهتو ببنیم .
این دو هفته که ندیدمت انگار دو سال شد
البته فکر کنم از دو هفته کمتره اما من رندش کردم .
الهی یه دنیا فدای تو مهربونیات بشم دلم داره واسه دیدنت پر می زنه ...
.
.
.
خدای خوب و مهربونم
به خاطر داشتن همسری
به خاطر دیدن همسری
به خاطر خوشبختی کنار همسری
و به خاطر تمام خوبی های زندگی مون شکرت می کنم .
.
.
.
۵ شنبه من و همسری کنار هم آپ می کنیم
آقای همسر همین الان از پیشم رفت خونشون .
شبو نموند چون خونمون شلوغ بود !
آخه ما ظهر تاسوعا نذری داریم . گفت فردا دوباره میاد پیشم !
اما من ...
.
.
.
خیلی دلتنگشم .
.
.
.
آقای همسر تو خونشون تنهایی لالا می کنه امشب آخه مامانش اینا نیستن !
منم اینجا نگرانم چون تنهاست . هر کاری کردم نره و بمونه قبول نکرد !
منم که اینقدر از صبح زود کار هست نمیشد برم پیشش .
.
.
.
یاد دو روز قبل افتادم که پیش هم بودیم . یاد صبح که تو بغلش چشمامو باز کردم و کلی
باهم شوخی کردیم و زدیم تو سرو کله هم آخه می دونه من قلقلکیم
همش قلقلکم می ده .
یاد حرفاش که همیشه آرومم میکنه وقتی برام از لحظه های قشنگ
زندگیمون میگه.
حالا که منتظرم تا روی ماهتو ببینم دیر می گذره عزیزم .
آخه چی کار کنم دیگه طاقت ندارم .
.
.
.
.
.
آره تا دو روزه دیگه آقای همسرو می بینم و این یعنی اوج خوشی .
آخه من به غیر اون کسیو ندارم که واسه دیدنش اینهمه انتظار بکشم .
.
.
.
از خوشحالی واقعا نمی دونم چی بنویسم .
از دور می بوسمت عزیییییییییییییییییییییییییییزم .
احساس می کنم یه جای دیگم و رو این زمین نیستم
امروز حس خیلی خوبی دارم . چون دارم به روزایی که همسری رو می بینم
نزدیک میشم و این یعنی اوج خوشبختی .
امروز صبح رفتم یه آرایشگا ابروهامو واسه آقای همسری خوشمل کردم .
چقدر قشنگه وقتی یه نفر هست تا تموم کارهاتو به خاطرش انجام بدی .
چقدر خوبه زندگی وقتی واسه یه نفر مهم هستی .
دیشب آقای همسر تلفن زد و گفت که پدر آقای همسر واسه تالار عروسی مون
صحبت کرده و تکلیفش مشخص شده .
خبر خیلی خوبی بهم داد .
.
.
.
همسر عزیزم هر چقدر که روزهام می گذره و به روز دیدنت نزدیک تر میشم خیلی
حس بهتر و بهتری دارم . چون همیشه دیدن تو و بودن کنار تو بهترین لحظه های
زندگی منه عزیز دلم.
الهی من فدای این همه صبوری و مهربونی ات بشم . اگه تو نباشی می خوام
دنیا نباشه .
خوشحالم که بعد یه عالمه دوری دوباره آغوش گرمتو تجربه می کنم .
الهی من فدای صدای مردونه ات بشم که هیشه با متانت خاصی که تو صدات
هست تو اوج دلتنگی آرومم می کنی .
آقای همسر بانو با همه ی وجودت عاشقته !
مرسی از این همه مهربونی ات عزیزم
عاشق همیشگی وجودت : بانو
خیلی ناراحت و دلتنگم . دارم از دوری میمیرم .
از این همه دوری خسته شدم .
خدایا چرا تموم نمیشه ؟
آقای همسر مهربونم همیشه همه تلاششو می کنه تا من خوشحال باشم
اما مگه این همه دوری می زاره ؟
دلم تنگ شده برات همسری جونم .
هر چقدر که میریم جلو انگار لحظه ها دیرتر می گذره .
حدود نیم ساعته صفحه رو باز کردم
اما دستم به نوشتن نمیره !
.
.
.
خیلی دلتنگم .
بانو