خونه ی دل من و همسری

امروز و در کنار تو من خوشبختم

خونه ی دل من و همسری

امروز و در کنار تو من خوشبختم

آشنایی

پارسال تو یکی از همین روزهای سرد پاییز بود که با همدیگه آشنا سدیم

البته آشنایی از طریق یکی از آشناهامون بود .  

خدا همسری رو از آسمون برام فرستاد .  

۲۳ آبان سالروز آشنایی مونه . یعنی تا چند وقت دیگه من و همسری یه ساله  

که با هم هستیم .  

آقای همسر خیلی مهربون و دوست داشتنیه از همه مهمتر دوسم داره  همون  

جوری که من دوسش دارم.  

تصمیم داشتم یه پست طولانی از آشنایی بنویسم اما اونقدر دلتنگ همسری  

هستم که ... دلم می خواد تو ببلش یه عالمه

وقتی خدا آقای همسرو بهم داد تمام خوشحالی های دنیا رو هم بهم هدیه کرد  

تنها غصه ام اینه که ازش دورم .  

لحظه های دلتنگی واقعا دیوونه ام می کنه .  

وقتی دلتنگش میشم براش می نویسم آخه همسری نوشته هامو خیلی دوست  

داره و همیشه اونا رو می خونه این برام انگیزه میشه برای نوشتن اما الان دفترم مونده پیشش .  به پیشنهاد من با موافقت همسری اینجا رو درست کردیم .  

آقای همسر مهربونم خیلی دوستت دارم  

 

 

بانو

سلام بچه ها

سلامHello .  

امروز من اینجا رو برای دل خودم و آقای همسر درست کردم تا با همدیگه بسازیمش .  

واسه لحظه های خوشی و ناراحتی مون ! 

در کنار هم تو هر لحظه و همه جا .  

الان زیاد فرصت نوشتن ندارم اما دفعه های بعد که بیام می خوام لحظه لحظه ی ماجرای 

عشق قشنگمونو بنویسم .  

همسر عزیزم خیلی دوستت دارم .  

 

 

بانو